سیاوشسیاوش، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

سیاوش ماحصل عشق ما

یک ساله شدن سیاوش ماحصل عشق ما

وجود تو تنها هدیه گرانبهایی بود که خداوند من را لایق آن دانست  و هدیه من به تو نازنین قلب عاشقی است که فقط برای تو میتپد  عاشقانه و صادقانه دوستت دارم و سالروز تولدت را تبریک میگویم  تولدت مبارک پسر یک ساله من سیاوش سلام تولد یک ساله شدنت مبارک عزیزم تولدت مبارک فرشته زیبای من و بابا تولدت مبارک ماحصل عشق ما امروز روز تولد توست روزی که خدای مهربان تو فرشته آسمانی رو به من و بابا هدیه داد . هدیه ای که هیچکدوممون تا به حال دریافت نکرده بودیم. هدیه ای بس گرانبها و دوست داشتنی.. یک سال گذشت اما هنوز صدای اولین گریه ات،دیدن اولین لبخندت،همه و همه به یادم هس...
26 مرداد 1391

پسر خوشگل 11 ماهه مامان

سلام پسر خوشگل و نازم خوبی مامان جان امروز غذامو زود زود حاضر کردم و از لحاظ غذا و شیر و تعویض پوشکت که خیالم راحت شد خوابوندمت تا بیام و تند تند از خاطرات این روزهات برات بنویسم. مامان جون این خاله جونهای وبلاگیت شرمندم کردن بس که گفتند مامان روح انگیز زود زود آپ کن تا بیشتر از حال گل پسرت با خبر بشیم دیگه خبر ندارن که تو شازده پسر ,قند عسل، از درو دیوار خونه بالا میری و کل انرژی باید صرف کنیم که تو رو فقط و فقط برای چند ثانیه ثابت نگهت داریم ... حالا مگه با این شرایط میشه خاطرات نوشت و پست جدید گذاشت؟ اول از همه از سفرمون شروع میکنم که هر وقت پهنش میکنیم گمان میکنی قالیچه سلیمانه و میای وسطش میشینی و سفر...
27 خرداد 1391

بابایی روزت مبارک

  بابایی خوبم روزت هزار تا مبارک بابایی بابایی خوبم من فهم و درکم در اون حد نیست که بتونم مقام تو رو توصیف کنم اصلا نمیدونم مقام چیه؟فقط با زبون بچگیم با نگام از مامان جون خواستم که این حرفهارو برات بنویسه . بابایی خوبم وقتی هنوز من کوچکترین ذره وجودم شکل گرفته بود اول به لطف خدا و بعد با تصمیم تو و مامان بود که من به این دنیای زیبا قدم گذاشتم .خوب میدونم اصالتم و وجودم و ریشه ام و تمام بودنم بعد از خدا تویی اصلا اگه تو نبودی شاید من هم نبودم.بابایی تو اون سفر 9 ماهم من صدای تو رو میشنیدم که مدام از مامان میپرسیدی چند ماه و چند روز مونده که پسرم به دنیا بیاد من قایمکی میدیدم که تو برای ورود من با مامان برنامه ریزی می...
15 خرداد 1391

اولین بهار پسرم سیاوش

استاد کائنات که این کارخانه ساخت مقصود عشق بود جهان را بهانه ساخت پسر عزیزم سیاوش سلام در روز سه شنبه ساعت 8:44 دقیقه و 27 ثانیه بهار خانم در خونمون رو به صدا در آورد و بهار امسال متفاوت تر از هر بهار دیگری برای من و پدرت آغاز شد. صدای قدمهای بهار برای اومدنش، جوانه زدن همه شکوفه های بهاری روی شاخه های درختان، آواز هزار و بلبل و قمری همه و همه با وجود تو برامون بهاری تر شد و بهار 1391 به یاد ماندنی ترین بهار من و پدرت شد. بهارت مبارک عزیزترینم روزهای زندگیت همه بهاری دلبندم بهاری هزار ساله برایت آرزومندم پسرم سیاوش به لطف و عنایت پروردگار مهربان پا به دنیای ده ماهگی گذاشتی .ده ما...
14 ارديبهشت 1391

اولین مرواریدهای سیاوش و جشن ذندونی به روایت تصویر

  پسر عزیزم سیاوش سلام صدای قدمهای بهار را می شنوی، در همهمه درختان ضیافت عشق بر پاست. طبیعت خستگیش را فراموش کرده، پرندگان در دل سبز طبیعت نغمه سرایی می کنند. گنجشکها خبر می دهند که روزهای شادی بخش نزدیک است. جوانه ها سبز شده اند آری بهار در راه است. امید قلبم این اولین بهاریست که با طراوت وجود تو، من و پدرت سال نو را اغاز می کنیم. آری این بهار که از راه برسد، من با تمام وجودم گرم تو را در اغوش خواهم گرفت و انگشتان کوچکت را در دست می گیرم و به چشمانت نگاه می کنم و گونه های لطیفت را بوسه باران خواهم کرد. و بهار را با ذره ذره وجودم، به تو پسر کوچکم، میوه قلبم و ماحصل عشقم تبریک می گویم چرا که اولین بهاریست که حس خوب...
14 اسفند 1390

فرشته 6 ماهه من

لحظه رفتنی است و خاطره ماندی.تمام ادبیات عشق را به یک نگاه میفروختم اگر لحظه ماندنی بود و خاطره رفتنی. لحظه لحظه بودن با تو را می پرستم. پسرم سیاوش سلام. تمام روزهای قشنگ و دوست داشتنی خدا رایکی بعد دیگری پشت سر گذاشتی تا امروز پا به دنیای قشنگ و کودکانه 6 ماهگیتگذاشتی. عزیز دل مامان و بابا 6 ماهگیت مبارک. پسرم سیاوش لحظه به لحظه خاطرات قشنگ این روزها را برات بهیادگار ثبت می کنم تا فردا روزی که جویای خاطرات کودکیت بودی این وبلاگ را با تماموجود بهت هدیه بدیم تا بدونی چقدر برای من و پدرت عزیزو دوست داشتنی بودی و هستیتا بدونی با اومدنت خوشبختی ما روز افزون شد و به برکت وجود قشنگت کلبه پر از مهرو محبت ما به رنگ و بوی عشق بیشتر...
1 اسفند 1390

5 ماهگی شازده کوچولو

وقتی خیس از باران به خانه رسیدم برادرم گفت:چرا چتری با خود نبردی؟ خواهرم گفت :چرا تا بند امدن باران صبر نکردی؟ پدرم با عصبانیت گفت:تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک میکرد گفت:ای باران احمق!!!! واین است معنی مادر   سلامپسر قشنگم سلام مامان جان باز من اومدم وبازم یه عالمه حرف و خاطره کهبرات بگم .عزیز دلم به سلامتی 4 ماهگیت رو سپری کردی و وارد ماه پنجمزندگیت شدی پسرم 150 روزه که نی نی من و بابا سیامک شدی 150 روزه که ما 2نفر شدیم 3 نفر. 150 روزه که ما بیشتر از پیش خوشبختیم 5 ماهگیت مبارکپسرم الهی که این ماه ماهی توام با خیرو سلامتی ونشاط برات باشه . قبلاز هر چ...
1 بهمن 1390

4 ماهگی نخودچی

هر سال تو را غرق صفا می خواهم هر روز تو راکام روا می خواهم از بهر تو و هر که تو را دارد دوست آرامشخاطر از خدا می خواهم عزیز دلم به دنیای قشنگ چهار ماهگی خوش اومدی. پسرم با یهدنیا پر از موفقیت و تجربه اون سه ماه وارد دوران چهار ماهگیت شدی. مبارکت باشهعزیزم این چهار ماه زندگی تو این دنیای قشنگ خداوند. می بینی پسرم سه ماه مثل برقو باد گذشت و تو از دوران زیبای نوزادی به چهارماهگی پا گذاشتی. بهت که نگاه میکنم بزرگتر شدنت رو به وضوح می بینم، بزرگتر شدی پسرم چون اطرافیانت رو بیشتر میشناسی، بزرزگتر شدی چون وقت خواب و بیداریتو تشخیص می دی، بزرگتر شدی چون به لبخنددیگران واکنش نشان می دی، بزرگتر شدی چون صداهای مختلفی از دهانت خ...
1 دی 1390